نمیدانم چه حکمتی در این فاصله های تخمی ست.شاید فرصتی باشد برای رشد و بلوغ احساسات.اما من نمیخاهم این پیچیدگیها را.دلم سادگی میخاهد، یکرویی و بی ریایی، دلم صدای بادو طوفان و تراکتور میخاهد.دلم آن "نمیخواهم، ولی نمیشود نروم" ها را میخاهد.تو بهمن دول بکشی و بگویم نکش و بگویی چشم و باز اعتراف کنی که نشد.چقدر که این سادگیها قشنگ و دلخاهند


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها